-
رمضان مبارک
1390/05/13 06:06
حــــــال همــــه ی مــــــــا خــــوب است!!! خدایا چقدر خوبه که مهمون توهستیم.... چقدر لحظه شماری میکردیم برای این ماه ....برای این روزها.... خداجونم ... این مهمونی ....!!!! یعنی اینکه هنوز دوستم داری... هنوز اجازه فرصت برای توبه بهم دادی.... هنوز وقت دارم برای جبران خطاهایم..... خدای من.... شکرت... رمضان امسال با...
-
تاشاید که بیایی
1390/04/30 04:07
روزها از پس شب ها و شب ها از پس روزها می گذرد ، یک روز ، دو روز ، سه روز ... چشمانم خیره به پنجره و در ... تا تو را از لای این همه سیاهی شب و روشنایی روز پیدا کنم . نه ، نه ، پیدا ، نه آخر مگر من تو را گم کرده ام که حالا بخواهم پیدایت کنم ؟ نه ، نه ، عزیز من به گمانم تو رفتی تا پاسی از شب یا پاسی از روز برگردی . یا...
-
به دنیا بگویید بایستد....!
1390/04/30 04:01
امشب غوغایی در سر دارم... نمی دانم به کدام سو می رود دلم... اما تمام این سر گشتگی تقصیر دنیــاست! اول باید دانست دنیا به کدامین سو می رود... چه کسی می داند دنیا به کدامین راه می رود؟ تومیدانی؟...نه؟ تو...تو حتما می دانی... پس چه کسی می داند دنیا به کدامین سو می رود؟... آه که چه آشفته بازاری ست این دنیا...آه افسار...
-
گل زندگی
1390/03/15 02:47
قصه از جایی شروع میشه که من اصلااز این دونه خوشم نمیومد... یه جورایی دوستش داشتم و یه جورایی نه!بازم عجیبه !اوهوم... این دونه روز به روز خودشو به من نزدیک تر میکرد ، یه جورایی میخواست که خودشو تو دل من جا کنه.... روز به روز بیشتر بهش عات میکردم ... تا جایی که بهش علاقه پیدا کردم..... گل قشنگ من شد مثل یه دوست خوب کنار...
-
مقدمه
1390/03/03 20:44
بسم الله الرحمن الرحیم سلام .... قصه ای که اول و آخر نداره رو نمیدونم بشه چه جوری شروعش کرد. وقتی یه دونه رو میکاری توی گلدون مثل یه مادر بالا سرشی و بهش آب و غذا میدی....مراقبشی که خوب رشد کنه ، باهاش حرف میزنی و گاهی میشه سنگ صبورت. براش اسم انتخاب میکنی و به اسم صداش میزنی ...خلاصه حسابی باهم انس می گیرید و مثل دو...